دوران مدرسه دوم پاریس
هنرمندان اروپایی در واکنش خود به ویرانی های ناشی از جنگ جهانی دوم، نسخه مخصوص به خود را از اکسپرسیونیسم انتزاعی یا نقاشی اکشن توسعه دادند. Tachisme یک جنبش اروپایی در نقاشی بود که ارتباط نزدیکی با Art Informel و Art Brut داشت و تا حدی توسط منتقد میشل تاپیه توسعه یافت. مانند مدرسه نیویورک، مدرسه دوم پاریس نیز دارای علایق هنری متنوعی بود. یکی از هنرمندان برجسته مرتبط با این اصطلاح، ژان فاتریه، از بوم های نقاشی خود برای نشان دادن بافت رنج بدن استفاده کرد. با استفاده از روشهای خودکار، نقاشیهای او اغلب برنامهریزی نشده بودند و بهسرعت نقاشیشده به نظر میرسند، و تکنیکهای مورد استفاده او را پنهان میکردند. نقاش دیگری که با Tachisme مرتبط است، نیکلاس دی استال، به دنبال تطبیق انتزاع نقاشی با نوعی بازنمایی پیشنهادی بود. نقاشیهای او از سال 1950 به بعد نشاندهنده علاقه فزایندهای به قریبالوقوع بودن نقاشی - استفاده از قلم مو روی بوم - است و در عین حال خطوط برجسته یک منظره را با پیشزمینهها و افقها نشان میدهد.
گوتای
در سال 1954، مدت کوتاهی پس از آنکه روزنبرگ Action Painting را در آمریکا توسعه داد، گروهی از هنرمندان ژاپنی در اطراف Jirō Yoshihara در شهر کوچک آشیا در نزدیکی اوزاکا جمع شدند. آنها علاقه مند به خلق آثار هنری بودند که عمل ساخت را نمایان می کرد. یوشیهارا از پیشگامان اولیه انتزاع در ژاپن بود. او که به دنبال توسعه یک مکتب منسجمتر در نقاشی بود، هزینه کرد و بنیاد Gutai Bijutsu Kyōkai، انجمن هنر بتن را رهبری کرد. بر خلاف نقاشان اکشن آمریکایی، گوتای بسیار سازماندهی شده بود و مجله خود را منتشر می کرد و نمایشگاه های گروهی منظم برگزار می کرد. مشارکت کنندگان اصلی این گروه کازوو شیراگا و آتسوکو تاناکا بودند.
با پیشرفت دهه 1950، طرفداران این شیوه پویا از نقاشی به طور فزاینده ای از ارتباطات بین نقاشان آمریکایی، ژاپنی و اروپایی آن زمان آگاه شدند. در سال 1958، نمایشگاه بزرگی از آثار هر سه قاره در توکیو در فروشگاه بزرگ تاکاشیمایا برگزار شد. هنر بینالمللی یک عصر جدید، که بخشی از آن توسط میشل تاپیه، منتقد برجسته هنر انفورمل در فرانسه مدیریت میشود، نقطه عطفی در جهت شناخت بینالمللی حالت اکشن نقاشی بود.
تحولات بعدی - نقاشی پس از اکشن
پس از نسل اولیه Action Painters، نقاشانی مانند فرانسیس بیکن و سای تومبلی سبکهای حرکتی متمایز خود را توسعه دادند. تومبلی در نقاشیهای اولیهاش، بهویژه از ژست نقاش کنشی استفاده میکرد، که گاهی اوقات با دستخط منحصربهفرد تصور میشد، و آن را از لفاظی و احساسات وجودی آن خالی میکرد. تومبلی در مقابله با اصرار اکسپرسیونیستهای انتزاعی بر فردیت، نقش هنرمند را بهعنوان خالق اصلی کماهمیت جلوه داد و ماهیت مکانیکی نوشتار را در نقاشیهای تخته سیاه و ناشناس بودن گرافیتیها برجسته کرد.
با این حال، به طور کلی تر، نقاشی اکشن توسط هنرمندانی جایگزین شد که رد نقاشان از تصویرگرایی را یک قدم جلوتر بردند. در جایی که اکشن پینتینگ اهمیت «زیباییشناسی» را انکار میکرد، برخی از هنرمندان ادعا میکردند که حتی نیازی به باقیمانده یا سندی از کنش هنری وجود ندارد و بر محوریت کنش خلاق به خودی خود تأکید میکردند. در واقع پرفورمنس آرت و نزدیکانش «نقاشی» را از Action Painting خارج کردند. "اتفاقات" آلن کاپرو به دنبال این بود که مواد نقاشی را به کلی رد کند. کاپرو هنری میخواست که از مواد محیط اطراف فرد ساخته شود - نه ترکیبات رنگ آمیزی که توسط Action Painting انجام میشد.
اجراهای اولیه ایو کلاین در نشان دادن زوال فلسفه اکشن پینتینگ بسیار مهم بود. آنتروپومتری های او که در سال 1960 روی صحنه رفت و از زنان به عنوان " قلم موی زنده" استفاده می کرد، تلاش کرد تا هنرمند را از هرگونه درگیری با استفاده از رنگ حذف کند، اما با آشکار ساختن صریح فرآیند ساخت، به توسعه ایده روزنبرگ ادامه داد. در جایی که روزنبرگ از مخاطبان خواست تا در مورد یک نقاشی با توجه به کارهایی که هنرمند در خلوت استودیو انجام داده است فکر کنند، کلاین جسورانه وارد نگاه عمومی شد و نمایشی کاملاً عمومی از آنچه در ساخت اثر او انجام شد را به نمایش گذاشت. علیرغم انتقادهای بعدی روزنبرگ از هنر مبتنی بر پرفورمنس، که او آن را خوانش نادرست از Action Painting دانست، نوآوری های کلاین الهام بخش نسلی از هنرمندان و جهت گیری های بیشتر در نشانه گذاری هنر بود.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”